دختران من

فاصله

سلام به دخترم اسماء عزیزم روز 17/3/90 از طرف مهد کودکت برای تو جشن پیش دبستانی گرفتن نمی دانم باید خوشحال باشم یا ناراحت . خوشحال ازاینکه می بینم بزرگ شدی ووارد مدرسه میشوی وازطرفی ناراحت میدانم روزبه روز که تو بزرگ میشوی ازمن بیشتر فاصله میگیری دلم می گیرد  چه بخواهم یا نخواهم درآینده مثل حالا نیست که درآغوشت بگیرم یا شبها برایت قصه بگویم هرسال که بزرگ تر میشوی فاصله ما بیشتر میشود . هرچه سعی می کنم تا برایت یک دوست باشم وبرایم دردودل کنی نمی شود . هیچ وقت عادت نداشتی درمورد مهد کودک برایم تعریف کنی ومیدانم این مشکلی است که من درآینده ازآن می ترسم . باورکن که مامان توراخیلی دوست دارد اگریک زمانی این مطالب را خواندی بدان که تو خاطرات ...
21 خرداد 1390

روزمادر

دختران من امروزروزمادر ولی هنوز شما خیلی کوچولو هستید که این را بدانید اسماء هم بااینکه ٥سال و٩ ماهش است خیلی به اطرافش توجه نمی کنه مثل بچه های دیگه نیست . اسماء عزیزم امروز آمدی اداره تا با هم بریم جشن صبا هم درخانه است . دوستتان دارم .
3 خرداد 1390
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دختران من می باشد